10 فرورردین 1397

ساعت 6و32  دقیقه صبحه  و من از3 شب که بیدار شدم دیگه خوابم نبرد.

میز کامپیوتر جدیدی گرفتم و هنوز صندلی ای خریداری نکردم.مامان میگه این چن وقت خیلی واسم خرج تراشیدی.دوسش دارم.از اقشار مظلوم خونمونه.اینکه گفتم اقشار دلیل خودشو داره.هفت نفر بودیم که یکیمون دوسالی میشه که فوت کرده.اسمش اقدس بود..

همه دوسش داشتن...

بحث صندلی و میز و این چیزا بود.تک فرزندم و خواسته های زیادی دارم.ولی خب یکمم بلدم معقول رفتار کنم و بعضی وقتا کوتاه بیام یا به اصطلاح خفه شم:))

الان دارم با کیبوردی تایپ میکنم که دیشب اومد تو اتاقم.بعد تا اینجا نوشتن فهمیدم که تعریف چندانی نداره بعضی حرف هارو 2بار تایپ میکنه سرعتش بالاست.شایدم من تنظیماتشو دستکاری کردم نمیدونم به هرحال چیز تو مخیه.

6 سالی میشه که دیگه نیومدم سمت وب نویسی.شاید همین اومدن کیبورد جان بهونه تازه ای داد دستم

دوستای وبلاگی زیادی نداشتم اما همونا بعد نیومدنم به وبلاگ دیگه پیداشون نشد در واقع گمشون کردم

ببینم هنوزم کسی هست این طرفا؟